کد مطلب:80291 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:320

نکاتی چند از جنگ جمل











الف- طلحه و زبیر هنگام جنگ به مردم بصره، اعلام كردند: اگر علی علیه السلام پیروز شود همه را خواهد كشت و تمام حرمتها را هتك خواهد نمود، بچه ها را می كشد و زنها را اسیر می نماید، پس برای حمایت از حریم خود بجنگید و مرگ را بر رسوائی ترجیح دهید! و از طریق این دروغ وحشتناك مردم را بر ضد حضرت شوراندند.

ب- علی علیه السلام نزد طلحه و زبیر كس فرستاد كه چه می جوئید و چه می خواهید؟ گفتند خون عثمان را می خواهیم. علی علیه السلام گفت:

«لعن الله قتله عثمان» (خدا قاتلان عثمان را لعنت كند) اصحاب علی علیه السلام، نیز به صف ایستادند پس به آنان فرمود:

«لا ترموا بسهم و لا تطعنوا برمح و لا تضربوا بسیف... اعذروا»

(تیری نیندازید و نیزه به كار نبرید و با شمشیر نكشید، اتمام حجت كنید.) پس مردی از لشكر دشمن تیری انداخت و شخصی از یاران امام علیه السلام را كشت و كشته او را نزد علی آوردند. پس گفت: اللهم اشهد، (خدایا گواه باش) سپس مردی دیگر تیراندازی كرد و به «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی» رسید و او را كشت، پس برادرش جنازه اش را برداشت و نزد امام علیه السلام آورد. پس گفت: اللهم اشهد سپس جنگ آغاز شد.

ت- امام علیه السلام به «زبیر» فرمود: «یا اباعبدالله ادن الی اذكرك كلاما ما سمعته انا و انت من رسول الله»

[صفحه 120]

(ای ابوعبدالله نزدیك من آی تا سخنی را كه من و تو از پیامبر شنیده ایم به یاد تو آورم) زبیر به علی علیه السلام گفت در امانم؟ علی فرمود: آری در امانی. پس زبیر نزد وی آمد و علی علیه السلام آن سخن را به یاد آورد. زبیر گفت:

«اللهم انی ما ذكرت هذا الا هذه الساعه»

(خدایا من جز در این ساعت این را به یاد نداشتم. و عنان اسب خود را برگرداند تا بازگردد. پس عبدالله به او گفت: كجا؟ گفت: علی سخنی را كه پیامبر خدا فرموده بود به یاد من آورد، گفت: نه چنین است، بلكه شمشیرهای برنده ی بنی هاشم به دست مردانی دلاور چشم تو را خیره كرد.

گفت: وای بر تو آیا مانند من به بددلی سرزنش می شود؟ برای من نیزه ای بیاورید پس نیزه را گرفت و بر یاران علی حمله برد. علی گفت: «افرجوا للشیخ فانه محرج» (برای پیرمرد راه را باز كنید كه او را به حرج افكنده اند).

پس میمنه و مسیره و قلب را شكافت، سپس بازگشت و به پسرش گفت: ای بی مادر، آیا بد دل چنین كاری می كند؟ زبیر از معركه كنار گرفت و گذرش به «احنف بن قیس» افتاد پس گفت مانند این مرد ندیدم ناموس رسول خدا را تا به اینجا كشانید و حجاب پیامبر خدا را از او فروهشت و ناموس خود را پوشیده داشت، سپس او را واگذاشت و كناره گیری كرد...[1].

ث- در روز جنگ جمل اطراف شتر عایشه را قبائل مختلف در میان گرفته و به سختی از او دفاع می كردند، جمعیتی زیاد كشته شدند. امام علیه السلام برای پیشگیری از كشتار زیاد فریاد زد: شتر را پی كنید كه شیطان است و گرنه جمعیت عرب را به كشتن خواهد داد هنگامی كه شتر كشته شد، لشكر هزیمت نمود.

ج- طلحه بن عبیدالله در معركه كشته شد مروان ابن حكم تیری به سوی او انداخت و او را از پا درآورد و گفت: به خدا سوگند پس از این، خون عثمان را نخواهم خواست و من او را كشتم. پس طلحه چون بیفتاد گفت: به خدا سوگند هرگز مانند امروز پیرمردی از قریش را بی چاره تر از خود ندیدم من به خدا سوگند هرگز در موقفی جز این موقف نایستادم مگر آنكه جای پای خود را در آن شناختم.[2].

ح- علی علیه السلام پس از پیروزی همه را عفو كرد و منادی فریاد نمود: زخمداری كشته نشود و

[صفحه 121]

فراری را دنبال نكنند و به روی پشت كننده ای نیزه نزنند و هر كس سلاح را بیندازد در امان است و هر كس در خانه اش را ببندد در امان است. سپس سیاه و سرخ را امان داد و ابن عباس را نزد عایشه فرستاد و او را فرمود كه باز گردد. چون ابن عباس بر او وارد شد، گفت: ای پسر عباس دو مرتبه در سنت خطا كردی: بدون اجازه به خانه ام وارد شدی و بی آنكه اجازه بدهم به روی فرشم نشستی. گفت: سنت را ما به تو آموخته ایم، همانا این خانه تو نیست، خانه تو همان است كه پیامبر خدا ترا در آن به جای گذاشت و قرآن تو را فرمود كه در آن قرار گیری. و میان آن دو سختی پیش آمد.

خ- عایشه در خانه ی عبدالله بن خلف خزاعی بود كه علی علیه السلام نزد وی آمد و گفت:

«ایها یا حمیراء! الم تنتهی عن هذا المسیر؟»

(ای حمیراء مگر از این سفر نهی نشدی؟) گفت: یا ابن ابیطالب قدرت فاسجح! ای پسر ابوطالب، اكنون كه دست یافته ای ببخش. فرمود:

«اخرجی الی المدینه و ارجعی الی بیتك الذی امرك رسول الله ان تقری فیه»

(برو به مدینه و بازگرد به همان خانه ات كه پیامبر خدا تو را فرموده است كه در آن آرام گیری) گفت: می كنم. پس 70 زن از عبدالقیس در لباس مردانه همراهش فرستاد تا او را به مدینه رسانیدند.[3].

د- بلوای «جمل» نشان داد كه عایشه بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حرمت او را نگه نداشت و برخلاف سایر زنان آن حضرت از فرمان خدا و رسولش سرپیچی نمود و با آن افتضاح در انظار عمومی در میدان جنگ ظاهر شد و در مقابل خلیفه و وصی پیامبر ایستاد و باعث ریخته شدن خون هزاران نفر گردید و لكه ی ننگی بر تاریخ اسلام نهاد كه به هیچ چیز پاك نمی شود. و بعضی كلماتی كه بعد از جنگ جمل از او نقل شده به نظر می آید كه او از این حادثه پشیمان شده بود. مثلا ابن سعد در طبقات روایت كرده هر موقع عایشه این آیه را «و قرن فی بیوتكن...» می خواند آن قدر اشك می ریخت كه روسریش خیس می شد.[4].

«محمد بن المنكدر» از عایشه روایت كرده كه گفت:

«یا لیتنی كنت نباتا من نبات الارض و لم اكن شیئا مذكورا»[5].

(ای كاش نباتی از نباتات زمین می شدم و چیز قابل ذكری نبودم).

[صفحه 122]

در «موده القربی» از خود عایشه نقل نموده كه گفت: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«ان الله قد عهد الی من خرج علی علی فهو كافر فی النار»

(خداوند با من عهد كرده هر كس بر ضد علی علیه السلام قیام كند او كافر و در آتش است) وقتی به او گفتند كه چرا با شنیدن چنین كلامی از پیامبر بر علی علیه السلام خروج نمودی، عذر آورد و گفت:

«نسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتی ذكرته بالبصره»

(فراموش كردم این حدیث را در روز جمل تا اینكه در بصره یادم آمد).[6].

بعضیها این نوع اظهارات عایشه را دلیل بر توبه او گرفته اند ولی این معنی ادعای محض است قیام و جنگ و كشتار مسلمانان پیش همه ثابت است ولی توبه او معلوم نیست زیرا اگر توبه عایشه صحت داشت و از جنگ با امیرالمومنین پشیمان گردیده بود، پس چرا وقتی شهادت آن حضرت را شنید سجده شكر به جای آورد[7] اگر واقعا او توبه كرده و پشیمان شده بود، پس چرا از خبر شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام اظهار فرح و خرسندی نمود؟

ذ- و پس از پیروزی امام علی علیه السلام به میان كشتگان آمد و جسد «كعب بن سور» قاضی بصره را روی زمین دید، دستور داد وی را نشانیدند، به او فرمود: وای بر تو! علم داشتی اما نفعی به تو نبخشید! پس از آن دستور داد جسد «طلحه» را نیز از زمین بلند كردند به او نیز فرمود: وای بر تو! در اسلام سابقه خدمت داشتی ولی برای خود نگه نداشتی شیطان تو را فریفت و به سرعت به دوزخ كشانید!

[صفحه 123]


صفحه 120، 121، 122، 123.








    1. تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 182 و 183.
    2. تاریخ یعقوبی، ج 2ص 182.
    3. یعقوبی، ج 2 ص 183.
    4. طبقات ابن سعه، ج 8 ص 81.
    5. طبقات، ابن سعه، ج 8 ص 76.
    6. میر سید علی فقیه همدانی شافعی، مودت سوم از «موده القربی».
    7. مقاتل الطالبیین، ص 43.